بخت گشایی
بَخْتْگُشایی، مجموعۀ اعمال و رفتارهایی که همراه با برخی آداب خاص مذهبی و جادویی برای گشایش بخت بستۀ دختران «دمبخت» و شوهر نرفتۀ در خانه مانده و گشایش کار زنان «سیاهبخت» و کارِ بستۀ مردان صورت میگیرد.
پیشینه
اعتقاد به نقش مؤثر بخت یا اقبال به عنوان نیرویی مستقل و پنهان در زندگی و سرنوشت آدمیان که پیشینهای کهن دارد، همراه با رواج سحر و جادو در رفع مصائب و مشکلات، اهمیت بخت و سرنوشت را در امور دنیوی مورد توجه عموم قرار داد و رفتهرفته در ادبیات، خصوصاً در فرهنگ عامه، راه یافت (ﻧﻜ : کتیرایی، 89، حاشیه). در ایران باستان به دست آوردن بخت خوب (بهره) تنها در گروه توسل به ازدان بود (وندیداد، فرگرد21، بند 1) و به تعبیر آدمیزاد هیچگونه اختیار یا توانی در تغییر سرنوشت خود نداشت (همان، فرگرد 5، بند9). در فرهنگ اسلامی نیز باور به بخت و اقبال با تعابیر کموبیش متفاوت و همراه با «قضا و قدر»، یا مشیت الٰهی تداول داشت (ایرانیکا، III/ 536-537) و آن را نیرویی مستقل و تغییرناپذیر تلقی میکردند و حضور آن را در زندگی و سرنوشت آدمیزادگان مؤثر میپنداشتند (داعیالاسلام، 1/ 609-610؛ نیز ﻧﻜ : ایرانیکا، همانجا؛ نفیسی علیاکبر، 1/ 540). رفته رفته، مفاهیم بخت، سیاهبختی و نیکبختی در ادبیات نیز راه یافت و در میان شعرا و ادبا به کار میرفت و غالباً از بخت نیک و بخت بد سخن میگفتند. سعدی از بدبخت و نیکبخت (ص 183). و بختهمایون (ص 95)، بختنگون (ص 140) و بخت بلند (ص 150) مردم سخنها دارد ( نیزﻧﻜ : سنایی، 117). بلعمی میگوید: «پس قابیل بنفرین شد و بخت بد بدو راه نمود» (ص 104). باور به ارواح خبیث و شیطانی و موجودات وهمی آسیبرسان، و مداخلۀ آنها در سرنوشت و زندگی انسان عقیدۀ عامه را در بستهشدن و سیاهشدن بخت و اقبال انسان توسط این نیروهای مرموز تقویت کرد و مردم را به پارهای اعمال جادویی برای گشایش بخت واداشت. بختگشایی، خصوصاً درمیان دخترانِ در خانه مانده و به شوهر نرفته و در زنان سیاهبختی که در زندگی زناشویی خود دچار مشکل بودند، همچنین در میان مردانی که کارشان گره خودره و بسته شده بود و در پیشبرد کارها توفیق نداشتند، رواج یافت.
اوقات بختگشایی
بختگشایی معمولاً دراوقات و یا ایام معینی صورت میگرفت. این ایام غالباً مقارن با جشنهای قومی ـ ملی و مذهبی بود. در بیشتر نقاط ایران، بختگشایی در شب چهارشنبهسوری، روز سیزده به در، ایام نوروز (به خصوص روزهای اول سال نو)، شبهای احیا (19 و21 و23رمضان)، شب 27 رمضان (شب مرگ ابنملجم)، شبهای جمعه، هنگام نمازگزاردن و مراسم عقدو عروسی و ختنه کردن پسران برگزار میشد.
مکانهای بختگشایی
اعمال بختگشایی را معمولاً در مکانهای خاص و معینی انجام میدادند. پای منار مساجد، درون شبستان مساجد، امامزادهها، اماکن مقدس مسیحیان و یهودیان، میادین بزرگ شهر، معابر پررفت و آمد، کنار رودخانهها و آرامگاهها از جمله مکانهای اجرای اعمال بختگشایی بودند.
آداب بختگشایی
بختگشایی در نقاط مختلف ایران معمولاً با مجموعهای رفتار و اعمال مذهبی مانند خواندن دعا و آیات قرآنی، گرفتن روزه، روضهخوانی و نذر و نیاز همراه بوده سات. مثلاً در شب احیا هنگام خواندن دعای جوشنکبیر، زنان یزدی 100 گره به طنابی میزدند و آن را به گردن دختر دمبخت میآویختند تا بختش باز شود (وکیلیان، 111-112). تهرانیها برای گشایش بخت و کار نخستین آیات سورههای فتح (48)، نصر (110)، کوثر (108) و آیۀ 19 سورۀ شورى (42) را بر روی کاسهای مینوشتند و با آب آن کاسه غسل میکردند و یا آب کاسه را در خانه و دکان میپاشیدند (شهری، طهران...، 4/ 519). همچنین آیات 96 تا 99 سورۀ بقره (2) را روی رقعههایی مینوشتند و دخترام دمبخت آنها را به خود میآویختند؛ یا نام پسر موردنظر برای ازدواج را همراه نام مادرش با آیۀ 10 سورۀ مائده (5) روی رقعه یا پارچهای مینوشتند و مقداری از خاک گذرگاه پسر را بر آن میپاشیدند و به لباس دختر میآویختند («آداب...»، 1/ 179).
در بعضی از بختگشاییها همراه با اعمال مذهبی، عدد 7 نقش مهمی داشت و هریک از اعمال را 7 بار تکرار میکردند، مانند نوشتن 7 بار سورۀ حمد روی 7 تکه از لباس و دفن کردن آن در 7 قبر یا قبرستان (شهری، همان، 4/ 518)؛ گرفتن روزۀ مرتضىعلی و گشودن آن با آب 7 چاه از 7خانه (آقاجمال، 7)؛ شستن رقعۀ دعا در آب و نوشیدن آن در 7 روز (کتیرایی، 91)؛ تهیۀ آب از 7 گَری (یعنی از 7 شغلی که نام پسوند آن پسوند گری داشت، مانند مسگری، زرگری و...). این آب را در روز جمعه، پس از غسل و خواندن 2 رکعت نماز حاجت، با جام «باطل سحر» روی سر دخترِ در خانه مانده که رو به قبله میایستاد، میریختند (همو، 97).
از آداب دیگر بختگشایی خواندن سورۀ یاسین بر خرما و خیرات آن در شب جمعه بود. در این بختگشایی برای هر سال از عمر دختر 12 دانه خرما برمیداشتند و یک بار سورۀ یاسین را میخواندند و بر آنها میدمیدند (شهری، همانجا). روضهخوانی و روزهداری نیز از اعمال دیگر بختگشایی بود. در یزد زنان حاجتمند نذر میکردند که در صورت برآورده شدن حاجتشان از روز 19 یا 20 یا 21 تا شب 27 رمضان روضۀقنبر که مخصوص زنان است، بخوانند (وکیلیان، 100). در میان کردها و مردم اورمیه و زنجان رسم بود که زنان پس از برآورده شدن جاجتشان، 3 یا 5 یا 7 سال در 3 شب جمعۀ آخر چلۀ بزرگ یا اولین شب چلۀ کوچک زمستان «قاووت» درست میکردند (انجوی، 2/ 128-131).
بختگشایی با آب قرآن نیز معمول بود. مثلاً دختر شوهر نرفته در روز جمعۀ آخر ماه رمضان از آبی که در برابر قرآن وزن کرده بودند، به صورت و بدنش میزد (کتیرایی، 94). وارونه سر کردن چادر نماز به هنگام خواندن نماز، نذر خواندن مولودی و بستن حنای «سیتبارک» حنایی بود که در طول ماه رمضان هر روز یک بار سورۀ تبارک (67) را به آن خوانده و دمیده باشند. این حنا را در شب عید فطر بر سر دختر دمبخت میمالیدند و معتقد بودند که تا عید دیگر بختش باز میشود (کتیرایی، 95-96، 98).
در برخی از گورستانها و زیارتگاهها، مانند «عباسیه» (زیارتگاه علی بن مهزیار) در اهواز و مقبرۀ «خضر» در آمل اعمال بختگشایی را همراه مراسم مذهبی خاصی انجام میدادند (ﻧﻜ : شکورزاده، 90-91). رفتن به مسجد فتح شیراز در محلۀ یهودیان و روشن کردن شمع در آن روز جمعۀ آخر ماه رمضان (وکیلیان، 153-154)؛ قرار دادن شمع روشن در آخرین پلۀ منبر مسجد جامع شیراز و پختن حلوا در زیر آن منبر توسط دختر دمبخت؛ دست گذاشتن روی سنگ سیاه مسجد با این باور که اگر دست عرق کند حاجت برآورده میشود (ﻧﻜ : فقیری، 137)؛ گرفتن پارچه از 7 زن فاطمه نام و دوختن پیراهن مراد از پارچهها به کمک 7 دختر نابالغ (مولانا، 112-113)؛ و توسل به اماکن مقدس مسیحیان (کتیرایی، 96) نیز از آداب دیگر بخت گشاییها بودهاند.
آداب جادویی
این آداب ریشه در باورهای عامیانه و فرهنگهای کهن و سنتی مردم داشته، و عمدتاً در روز سیزده به در، شب چهارشنبهسوری و شب 27 رمضان انجام میگرفته است. در این نوع بخت گشاییها اشیاء و وسایلی به کار میبردند که برخی از آنها جنبۀ نمادین داشتند؛ مثلاً توپ مروارید در میدان ارک تهران یکی از وسایل بخت گشایی زنان تهران بود. در شبهای چهارشنبه سوری، زنان تیرهبخت و دختران بیشوهر و یا دمبخت به نیت بازشدن بختشان روی لولۀ توپ سوار میشدند و از روی آن سر میخوردند و یا از زیر آن عبور میکردند و به آن دخیل میبستند (هدایت، 150؛ شهری، همان، 3/ 364؛ نفیسی، سعید، 853، 854؛ بلوکباشی، 5؛ پورکریم، 16، 21). نشستن دختران روی مالبند آسیایی که به کمک اسب حرکت میکرد و دوبار چرخیدن به دور محور آسیاب (پولاک، 156)؛ گشتن به دور جوغن (هاونسنگی) در خاتون قیامت شیراز؛ سوارشدن روس شیر سنگی همدان؛ و 3بار عبور کردن از سوراخ تخته سنگی به نام «سنگ سوراخی» در قریۀ مورگان اصفهان در شبهای جمعه نیز از جملۀ اعمال جادویی بختگشایی بودند (هدایت، 158-159؛ شکورزاده، 89-90؛ پورکریم، 16).
بختگشایی با بازکردن نخ یا گشودن قفل نیز متداول بود. برخی باور داشتند که گشودهشدن هر چیز بسته به گشایش بخت بسته و نیکبختی انسان کمک میکند . مثلاً زنان خراسانی نخ سفیدی به دو انگشت شست خود میبستند و در چهارشنبهسوری کنار جوی آبی مینشستند تا عابری بیاید و این نخ را باز نماید (همو، 21؛ شکورزاده، 85)؛ یا پیردختران اصفهانی در شب چهارشنبهسوری، 4 طرف یک چها راه را نخ میبستند تا ابری نخ را پاره کند و با پاره شده نخ بختشان گشوده شود و در آن سال به خانۀ شوهر بروند (پورکریم، همانجا). گاهی بختبسته را با باز کردن قفل بسته میگشودند، مثلاً در شب چهارشنبه سوری یا شب 27 رمضان، دختران دمبخت مشهدی و تهرانی قفلی را به گوشۀ چادر خود میبستند، یا به گردن میآویختند و در پایمنار مساجد، یا در گذرگاهها منتظر میماندند تا رهگذری قفل را از چادر یا گردن آنها بگشاید (نفیسی، سعید، 849؛ کتیرایی، همانجا؛ شکورزاده، 86؛ بلوکباشی، همانجا؛ ماسه، II/ 307؛ پورکریم، 21-22).
گاهی با شکستن، یا پاره کردن چیزی بخت گشایی میکردند و معتقد بودند که با این عمل، طلسم بخت بستهشان شکسته و گشوده خواهد شد. شکستن گردو با پا؛ روشن کردن شمع سر چاههای دباغخانه در مشهد (شکورزاده، همانجا؛ پورکریم، 22؛ بلوکباشی، همانجا)، شکستن گردو با باسن روی پلههای راهرو منار جنبان اصفهان، همراه با خواندن شعری با این مضمون که ایمنار از حرف من نرنج و به من [دختر دمبخت] کمک کن تا شوهردار شوم (آقاجمال، 7؛ شاردن، VII/ 446-447؛ هدایت، 158)؛ عبوردادن دختران دمبخت از میان کمان پنبهزنی، با این باور که وقتی زه کمان پاره شود، بخت دختران نیز باز میشود (ذاکرزاده، 281)؛ بستن و گرهزدن سبزه به یکدیگر در روز سیزدهبهدر؛ بستن نخ ابریشم سبز به سر (این نخ را به سوزن میکشند و هنگام عقد بستن عروس به چادر او فرو میکنند و بعد بر سر میزنند)؛ بستن مقداری از حنای سر عروس بر سر دختر دمِبخت؛ و بستن حبهای قند به شاخهای از «نوند» (بوتۀ اسفند) ازجمله اعمالی بودند که در بختگشاییها رواج داشتند (کتیرایی، 95؛ آقاجمال، 9؛ صفینژاد، 437؛ هدایت، 154؛ ماسه، I/ 159؛ همایونی، 457).
گرمابه نیز نقش مهمی در بختگشایی داشت. در اصفهان مردم در شب چهارشنبه به حمام شیخ بهایی میرفتند و با جام موسوم به «چهل کلید» آب بر سروروی خود میریختند (هدایت، 159). چهل کلید جام کوچک برنجین یا مسینی است که در درون و روی آن «چهار قل» (4 سوره از سورههای قرآن) و آیههایی از سورۀ یاسین و دعاهایی کندهاند (ﻧﻜ : ﻫ د، 1/ 50)؛ همچنین به حمام یهودیان میرفتند و در 4گوشۀ حمام به سر و رویشان آب میزدند (کتیرایی، 91؛ شهری، همان، 4/ 519). شیرازیها نیز به سعدیه میرفتند و با جام چهل کلید از آب سعدیه روی خود میریختند، یا در حوض سعدیه آبتنی میکردند (همایونی، 18؛ پورکریم، 28).
با آب دباغخانه نیز بختگشایی میکردند. در تهران و رشت شب چهارشنبه سوری، زنان و دختران به دباغخانهها میرفتند و با عبور از روی چاههای هفتگانۀ دباغخانه، از هر چاه مقداری آب به سر و صورتشان میزدند و یا مقداری از آن را برای غسل کردن، به همراه میبردند (شهری، تاریخ...، 2/ 44؛ بلوکباشی، 5؛ هدایت، 158؛ نفیسی، سعید، 851).
دوختن و پوشیدن پیراهن مراد با آدابی خاص و به سر کردن چادر مراد نیز از اعمال دیگر بختگشایی بود (ﻧﻜ : کتیرایی، 91-93). مثلاً در لاریجان دختران دمبخت و زنان حاجتمند در شب چهارشنبهسوری کیسهای میدوختند و به مسجد میرفتند و از مردم پول جمعآوری میکردند و در کیسه میریختند؛ از آن پول پارچه میخریدند و از پارچه پیراهن مراد میدوختند و میپوشیدند (پورکریم، 21؛ برای آداب مخصوص دوختن و پوشیدن پیراهن مراد، ﻧﻜ : کتیرایی، همانجا). اینگونه اعمال معمولاً در شبهای 27 رمضان و با اندکی تفاوت در تهران، بروجرد و کرج نیز رایج بوده است (شهری، طهران، 3/ 370؛ ذاکرزاده، 282؛ مولانا، 112-113؛ وکیلیان، 126).
گاهی اعمال بختگشایی را با تکرار عملی در 3مرتبه، یا در 3 مکان مختلف انجام میدادند. اعتقاد عامه بر این بود که انجامدادن 3بار کاری بخت را میگشاید، مثلاً دختران شیرازی در جمعۀ «اَلْوِدُی» یا «الوداعی» (جمعۀ آخر ماه رمضان) به مسجد جامع شیراز رفته، 3بار از منبر بالا میرفتند و اعتقاد داشتند که پس از 3روز، یا 3هفته، یا 3ماه بختشان باز میشود (وکیلیان، 152-153). دختران یا زنان حاجتمند تهرانی برای خریدن کندر، وشا و اسپند در شب چهارشنبهسوری به 3دکان رو به قبله میرفتند، از دو دکان جویا میشدند، ولی از دکان سوم آنها را میخریدند و به خانه میبردند و برای گشودن بخت و کار خود دود میکردند (بلوکباشی، 6)، یا 3بار روزهای شنبه به حمام یهودیها میرفتند (کتیرایی، 91).
گاهی با 7بار تکرار اعمال بختگشایی دیو شر را از بختبستگان دور میکردند. تکرار اعمال در 7 بار احتمالاً متأثر است از اعتقاد ایرانیان باستان به قوای هفتگانۀ شر و تباهی که اهریمن سردستۀ آنها بود (ﻧﻜ : معین، 244-245). زدن 7 گره به دو ساقۀ سبزه در روز سیزدهبه در (شهری، همان، 4/ 139)، 7 بار چرخش به دور حیاط خانه و 7بار گفتن «بختم واشد» (شکورزاده، 85)، بردن دختران به آبانبار و زدن 7 گره بر لباسشان و گشودن گرهها توسط پسران نابالغ (نفیسی، سعید، 854)، شکستن 7 گردو و در سر چاه دباغخانه و روشنکردن 7 شمع روی هر چاه (پورکریم، 22)، تهیۀ آجیل 7 مغز (آجیل چهارشنبهسوری) از دکانهای رو به قبله و تقسیم آن میان خویشان و آشنایان (بلوکباشی، همانجا) از اعمال بختگشایی بودهاند.
آداب دیگر
در اردکان در شب 27 رمضان با «کَمْچَلی» (ملاقه) زدن»، و در رفسنجان با «کلید زنی» به نیت بختگشایی خوراکیهایی جمعآوری میکردند و میخوردند (ﻧﻜ : وکیلیان، 123)؛ شبیه این اعمال را دختران شوهر نرفتۀ تهرانی در شب چهارشنبهسوری با قاشق چوبی و الک آردی انجام میدادند (ﻧﻜ : کتیرایی، 95-96). بیرون راندن دختران دمبخت در شب چهارشنبهسوری از خانه و دنبال کردن آنها با چوب نیم-سوز زیر دیگ در تهران (بلوکباشی، 5؛ کتیرایی، 98)؛ خاک کردن دل گوسفندِ سر سیاه در زیر منبر مسجد، با این باور که با پوسیدن دل، بخت دختر نیز باز میشود (شهرِی، همان، 4/ 519)، به سر کردن چادری که آن را از میان رودۀ گوسفند قربانی، یا نذری گذراندهاند (کتیرایی، 91؛ ذاکر زاده، 281)؛ عبور از روی جسد مردۀ حیوان، یا انسان، یا تابوت خالی (مولانا، 112)؛ پوشیدن لباس نو و بههمزدن «آش بیبی سهشنبه» با کفگیر مسی سوراخدار (وکیلیان، 180)؛ پرتاب سنگریزه به بالای آرامگاه شیخ ابوالحسن خرقانی در شاهرود، با این باور که اگر سنگ ریزه به پایین نیفتند، بختشان در سال نو باز خواهد شد (شریعتزاده، 466)؛ تکان دادن سفرۀ عقد روی سر دختران شوهر نرفته (کتیرایی، همانجا)؛ پختن قیمهپلو و مخلوطکردن آن با باقیماندۀ پلو عروسی، و خیرات آن توسط دختران شوهر نرفته؛ انداختن چادر سیاه دختر دمبخت از بالای منار مسجد به پایین همزمان با وضو گرفتن مردان در ظهر روز 27 رمضان با این باور که اگر چادر روی سر مردی بیفتد، همان سال دختر به شوهر مردی میرود (همو، 95، 99)؛ پریدن از روی آتش چهارشنبهسوری و گفتن «بختم را باز کن چهارشنبه» (پورکریم، 19)؛ دعا کردن دختران بیشوهر برای بازشدن بخت در وقت ختنهکردن پسران (آقاجمال، 31)؛ قاپیدن حنای عروسی از دست عروس توسط دختران در کردستان (افندی، 186)؛ نشستن روی چرخ کوزهگری و شکستن 7گردو (شکورزاده، 83)؛ خریدن «وشای عاطل و باطل» (سرگین الاغ ماده) از عطار رو به قبله و مالیدن آن در غروب چهارشنبۀ آخر سال به صورت دختران بیشوهر (همو، 84)؛ آتش افروختن با «سرچینه» (کاه ساقۀ برنج) و پریدن دختران از روی آن؛ و یا رفتن به «چلاخانه» (سلاح خانه) و گشودن بندی از لباس دختران توسط پسران نابالغ در رشت (نفیسی، سعید، همانجا) از جمله آداب بختگشایی بودند. رمالان نیز عموماً با طلسم بختگشایی میکردند، مثلاً در تهران و ممسنی و با ساختن طلسمی و ترسیم و نوشتن خطوط و اعداد روی تکههایی از کاغذ بخت دختران و زنان را میگشودند (مجیدی، 484-485).
مآخذ
«آداب و رسوم و اعتقادات عامه»، ایرانشهر، تهران، 1342ش/ 1963م؛ ج 1؛ آقاجمال خوانساری، محمد، عقائدالنساء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، 1349ش؛ افندی بایزدی، محمود، آداب و رسوم کردان، به کوشش الکساندر ژابا، تهران، 1369ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، زمستان، تهران، 1354ش؛ بلعمی، محمد، تاریخ، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1353ش؛ بلوکباشی، علی، «چهارشنبه سوری»، هنر و مردم، تهران، 1346ش، ﺷﻤ 53 و 54؛ پورکریم، هوشنگ، «آیین چهارشنبهسوری در ایران»، همان، 1348ش؛ ﺷﻤ 77 و 78؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361ش؛ داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1362ش؛ ذاکرزاده، امیرحسین، سرگذشت، تهران، 1373ش؛ سعدی، گلستان، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1368ش؛ سنایی، حدیقةالحقیقة، به کوشش مدرس رضوی، تهران، 1359ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، 1367ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1371؛ صفینژاد، جواد، طالبآباد، تهران، 1355ش؛ فقیری، ابوالقاسم، ترانههای محلی، شیراز، 1342ش؛ قرآن کریم؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378ش؛ مجیدی کرایی، نورمحمد، تاریخ و جغرافیای ممسنی، تهران، 1371ش؛ میعن، محمد، مزدیسنا و ادب فارسی، تهران، 1338ش؛ مولانا، غلامرضا، تاریخ بروجرد، 1353ش؛ نفیسی، سعید، «چهارشنبهسوری»، مهر، تهران، 1313ش، س1، ﺷﻤ 11؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1318ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1370ش؛ وندیداد، ترجمۀ محمدعلی حسنی، حیدرآباد دکن، 1357ق/ 1948م؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1311ش؛ همایونی، صادق، آداب ورسوم مردم شیراز، شیراز، 1353ش؛ نیز: